سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرکه از آزارش ایمن باشی، به برادری با او رغبت کن [امام علی علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15

 

ادعونی استجب لکم

فرمود : ده چیز دل های شما را میرانده.

اول : با اینکه خدا را شناختید وظیفه بندگی را انجام ندادید.

دوم : قرآن خواندید و بکار نبستید.

سوم : دعوی دوستی پیغمبر (ص) کردید و با فرزندانش دشمنی کردید.

چهارم : ادعای عداوت شیطان کردید و از او پیروی نمودید.

پنجم : گفتید بهشت را دوست داریم و عمل نکردید.

ششم : گفتید از دوزخ می ترسیم و بدن های خویش در آن افکندید.

هفتم : به عیب مردم پرداختید و از عیوب خود غافل شدید.

هشتم : لاف دشمنی دنیا زدید و به جمع اموال پرداختید.

نهم : به مرگ اقرار کردید و آماده آن نشدید.

دهم : مردگان را به خاک سپردید و عبرت نگرفتید.

به این مناسبات دعای شما مستجاب نمی شود.

 موفق باشین

**التماس دعا **


 نوشته شده توسط میثاق در یکشنبه 85/6/12 و ساعت 2:24 صبح | نظرات دیگران()

خداوند تو را دوست

قالَ الاْ مامُ ابوجَعْفَر محمّد بنِ علیّ باقرُ العلومِ صَلواتُ اللّه وَ سَلامُهُ عَلَیْه :
إ ذا اءرَدْتَ اءنْ تَعْلَمَ اءنَّ فى کَ خَیْراً، فَانْظُرْ إ لى قَلْبِکَ فَإ نْ کانَ یُحِبُّ اءهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ اءهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَفیکَ خَیْرٌ؛ وَاللّهُ یُحِبُّک ، وَ إ ذا کانَ یُبْغِضُ اءهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُحِبّ اءهْلَ مَعْصِیَتِهِ فَلَیْسَ فیکَ خَیْرٌ؛ وَ اللّهُ یُبْغِضُکَ، وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ اءحَبَّ

  ترجمه :-)
  فرمود: اگر خواستى بدانى که در وجودت خیر و خوشبختى هست یا نه ، به درون خود دقّت کن اگر اهل عبادت و طاعت را دوست دارى و از اهل معصیت و گناه ناخوشایندى ، پس در وجودت خیر و سعادت وجود دارد؛ و خداوند تو را دوست مى دارد.
...ولى چنانچه از اهل طاعت و عبادت ناخوشایند باشى و به اهل معصیت عشق و علاقه ورزیدى ، پس خیر و خوبى در تو نباشد؛ و خداوند تو را دشمن دارد
.
و هر انسانى با هر کسى که به او عشق و علاقه دارد، با همان محشور مى گردد.

* موفق باشین

اللهم عجل مولانا "صاحب الزمان "

 


 نوشته شده توسط میثاق در یکشنبه 85/6/12 و ساعت 1:54 صبح | نظرات دیگران()

 

مردی می آید که دستانش بوی کرامت، پیشانی اش بوی بندگی و گام هایش، ندای ایستادگی سر می دهد.بهار به حیرت می ایستد، باد سجده می کند و خورشید، شکرانه می دهد.

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شدند. امام زین العابدین فرزند امام حسین (ع) و شهربانو، دختر یزگرد سوم پادشاه ایران، بود که در زمان فتح ایران توسط مسلمین به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسین ابن علی (ع) در آمدند. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد

رسالتها در عصر امام سجاد علیه السلام:
مردم مسلمان عصر امام علیه السلام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود. در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد علیه السلام، احیای مجدد اسلام ناب محمدی (ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت علیه السلام، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود. امام علیه السلام می باید در برابر حقایق سیاسی اسلام روشنگری می کردند بویژه که درباره امامت و رهبری و افشاگری علیه حکومتهای غاصب و ظالم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را برای مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهی آماده می ساختند. آن حضرت موفق شدند که در سخت ترین شرایط و با استفاده از ظریفترین شیوه های تبلیغاتی و مبارزاتی، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند.

نقش امام سجاد در تربیت موالی:
"موالی" یعنی: عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده. همچنین از جمله موضوع شایع در قرن اول و دوم هجری تربیت موالی بود. این افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نیز آمادگی کسب علم و نیز با احساس ضعفی که ایشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند که آن را جبران کنند، به خوبی در زمینه حدیث کار کردند و در نتیجه توانستند در مدت زمانی کوتاه از فقها و محدثین مراکز عمده اسلامی شوند. این افراد در خانواده های مختلف عرب، تربیت شده بودند که طبعاً انگیزه های سیاسی و مذهبی جاری و مرسوم در آن قبایل و عشیره ها، به اینان نیز سرایت کرده بود، به ویژه کوفه، بیشتر گرایش شیعی داشت و "موالی" آن نیز چنین بودند، از این رو اهل بیت علیهم السلام نیز از این ویژگی برای تربیت موالی استفاده کردند. در این میان، سیاست علی بن الحسین علیه السلام شایان توجه بسیار است. امام می کوشید تا در مدینه، با تربیت طبقه "موالی"، راه را برای آینده باز کند. و اسلام صحیح و سلیم را به آنان (که زمینه کافی داشتند) انتقال دهد، پس با شخصیتی که امام داشت به شایستگی می توانست در روحیه موالی اثر بگذارد و احساسات شیعی را به آنان انتقال دهد.

۵ شعبان خجسته میلاد سید ساجدین و زینت عابدان و سر حلقه عارفان، حضرت امام زین العابدین (ع) فرخنده باد

 


 نوشته شده توسط میثاق در جمعه 85/6/10 و ساعت 2:9 صبح | نظرات دیگران()

سخنانی از امام حسین ع

*کسی که اندوه و گرفتاری مومنی را بر طرف کند خداوند اندوه و گرفتاریهای دنیا  و آخرت را از او برطرف می کند.

.چیزی که از ارزشتان بکاهد بر زبان جاری نکنید* 

از ستم کردن به کسی که در برابر تو یاوری جز خدا ندارد، بپرهیز*


.*کسی که بخشنده باشد، بزرگ است و آن کسی که بخیل و تنگ نظر باشد خوار میشود

.*همانا نیازهای مردم به شما از نعمت های خوب خداست. پس در برآوردن نیازهای آنان کوتاهی نکنید

*جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد

(تحف العقول ، ص 251)

*رستگـار نمی شود مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد *

(تاریخ طبرى،ص 1،ص 239)


*بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است *

(فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476)


*عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند *

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)

 

*گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است *

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)


 نوشته شده توسط میثاق در دوشنبه 85/6/6 و ساعت 12:56 صبح | نظرات دیگران()

سلاااااااااام به همه ی شما عزیزان *

* میلاد امام عاشقان ، کشتی نجات " حسین بن علی (ع) " .....علمدار کربلا ، باب الحوائج "ابا الفضل عباس"  و شاهد و راوی کربلا "امام سجاد (ع) " رو به امام زمانم و همه ی شما عزیزان تبریک عرض می کنم و امیدوارم همتون امروز عیدیتون رو از مولامون  بگیرین .که البته واسه پررنگتر شدن تسریع در اجابت حاجاتتون ! ظهور اماممون و شفای مریضا رو درصدر قرار بدین!............. و البته منم از همتون التماس دعا دارم.

 

خدایا ! تو بنشان به هر دل که خواهی عشق حسین(ع
خدایا ! بنشان بر دل ما مهر حسین واباءوابناءواخوان واخواةوام الحسین (ع

خدایا ! تو بنشان به هر دل که خواهی عشق حسین(ع
خدایا ! بنشان بر دل ما مهر حسین واباءوابناءواخوان واخواةوام الحسین (ع

* آهان ! تا یادم نرفته بگم بنده به مناسبت این روز من واستون یه سورپرایز دارم.یا میشه گفت عیدیه منه به شما !!!:-)) که تو پست بعدی میدم.(فعلا تو خماریش بمونین !)

 

* اینم یه شعر واقعا زیبا به همین مناسبت :

خواب دیدم مرده بودم خسته و افسرده بودم
روی من خروارها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
بالش زیر سرم از سنگ بود غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
ترس بود و وحشت وتنها شدن پیش درگاه خدا رسوا شدن
هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت سوره حمدی برایم خواند و رفت
ناله میکردم ولیکن بی جواب تشنه بودم درپی یک جرعه آب
آمدندازراه نزدم دوملک تیره شد درپیش چشمانم فلک
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست؟ آن یکی فریاد زد رب تو کیست؟
ای گنهکار سیه دل بسته پر نـام اربابان خود یک یک ببر
گفتنم عُـمر خودت کردی تبـاه نــامه اعمال تــو گشته سیاه
ما کــه ماموران حــق داوریم تَـک تو را ســوی جهنـم میبریم
نا امید از هر کجا و دل فکـار میکشیدندم به خفــت سوی نار
ناگهــان الطاف حق آغــاز شد از جنان درهای رحمت باز شــد
مــردی آمـد از تـبـار آسمان نــور پیشانیش فوق کهکشـــان
صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از شــرب طهور
گیسوانش شط پر جوش و خروش در رکـابش قدسیان حلقه به گــوش
لـب کـه نه سرچشمه آب حیات بین دستش کائنات و ممکنـــــات
بر سرش دستمال سبزی بسته بود بر دلم مـِهرش عجب بنشسته بود
کِی به زیبایی او گـٌـل میرسیــد؟ پیش او یوســف خجالت میکشید
در قدوم آن نگــار مـه جـبـیـن از جلا ل حضــرت حـق آفــرین
دو ملک ســر را به زیر انداختند بـال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشــتم این زمزمه آمــده اینجا حسیــن فاطــمــه
صـاحـب روز قـیـامـت آمــــــــده گـــوئـیـا بــهــر شــفاعــت آمــده
سوی من آمـــد مـــرا شرمنده کرد مهـر بانــانه به رویم خنــده کــرد
گـفت : آزادش کنید این بـنـــده را خــانه آبــادش کنید این بنده را
اینکه اینجا اینچنــیــن تنهــا شده کــآم او با تربــت من وا شـــده
مادرش او را به عـشـقم زاده است گـریه کرده بعد شیرش داده است
این که میبینید در شور است و شین ذکر لا لا ئیش بوده یا حســیــن
خویش را در سوز عشقم آب کرد عـکس من را بر دل خویش قاب کرد
بار ها بر من محبــت کرده است سینه اش را وقــف هیـئـت کرده است
سـیـنه چــاک آل زهــرا بوده است چــای ریــز مجــلس ما بــوده اســت
ایـنــکه در پـیـش شـما گردیــده بَــد جسم و جــانش بــوی روضــه میدهد
بـا ادب در مجلس ما مینشست او به عشق من سر خود را شـکـست
پــرچـم من را به دوشـش میـکشــید پــا بــرهــنـــه در عــزایم میـدویـــــد
اسم مــن راز و نیــازش بوده است تـٌــربـتم مهر نمـــازش بـوده است
اقــتدا بر خواهرم زیــنــب نـمــود گـــاه میــشد صـورتــش بــهــرم کبــود
حــرمت من را بــه دنــیا پــاس داشت ارتــباطــی تـنــگ بــا عــبــاس داشت
نذر عــبــاسم بـتـن کــرده کــفن روز تــاســـوعــا شــده ســقــای مــن
تــا کــه دنـیـا بوده از مــن دم زده او غــذای روضــه ام را هـــم زده
بـــار هــا لــعــن امیه کــرده است خویـــش را نــذر رقــیه کرده است
گــریه کــرده چــون بـــرای اکـبــرم بـا خــود او را ســوی زهــرا میبرم
هــر چــه باشد او بــرایم بنده است او بسوزد صـــا حــبش شرمنده است
در مــرامم نیست او تــنــهــا شــود بــاعــث خــوشـحالــی اعــدا شود
در قــیــامت عــطــر و بــویــش میدهم پــیش مردم آبــرویــش میــدهــم
بــاز بــالا تر به روی ســــر نــوشت مــیــشود همــسایه من در بهــشــت
آری آری هر کــه پا بست منست نــامه اعــمــال او دســت مـنـســـــــت


شعر از امیر حسین میر حسینی


 نوشته شده توسط میثاق در دوشنبه 85/6/6 و ساعت 12:42 صبح | نظرات دیگران()

 

Internet Download Manager 5.04 نسخه ی جدید دانلود منجر محبوب IDM با قابلیت دانلود یک وب سایت به صورت کامل !

 


یکی از محبوب ترین نرم افزار های مدیریت دانلود های اینترنتی، نرم افزار قدرتمند Internet Download Manager یا همان IDM
است که از محبوبیت و کارایی بسیار بالا و قابل قبولی در محیط ساده آشنای خود برخوردار است .

اگه ئنبال نرم افزار خاصی هستین تو قسمت نظرات بنویسین تا واستون تو وبلاگ بذارم. 

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط میثاق در یکشنبه 85/6/5 و ساعت 12:30 صبح | نظرات دیگران()

*یه بچه ایی رو تصور کن که به زور اون رو از خونوادش جدا کردن و مثلا بردنش یه آموزشگاهی که باید یه چیزی یاد بگیره یه مرحله ایی رو طی کنه و بعد برش میگردونن خونشون

این بچه هر بداخلاقی ببینه بیشتر یاد خونه میفته . یاد محبتهای پدر و مادرش . جای گرم و نرم و غذای آماده و مهر و عطوفت و خوش اخلاقیهایی که تو خونه بود ...

گاهی دلت میگیره

دلتنگ جایی میشی که نمیدونی کجاست . مشابهش رو تو حرمها و مساجد ، جاهای خلوت ، ساحل ... پیدا میکنی

یه وقتایی کسی اذیتت میکنه یه وقتایی هم از کسی که توقع نداشتی بی مهری میبینی ...

میدونی !

شاید حق نداری از کسی دلگیر بشی . شاید نباید توقع داشته باشی کسی صد در صد هواتو داشته باشه . خب مگه تو کی هستی که باید یکی تمام سعیش رضای تو باشه؟ چرا باید همه درکت کنن و کی گفته هر چی تو بخوای درسته که باید بقیه قبول کنن ؟ خودخواهی رو بذار کنار..

دقیق فکر کنی شاید بتونی به همه حق بدی حتی اگه به تو بی مهری کرده باشن چه از عمد چه بی قصد

چرا اینقدر نازک نارنجی هستی ؟ نمیگم خشن شو نمیگم عادت کن نمیگم بی خیال شو . ولی واقعا فکر کن چرا فطرت همه آدمها اینقدر حساس هست . انگار یه عمر شاهزاده بودیم و کسی نازکتر از گل به ما نگفته که نمیتونیم به راحتی بداخلاقیها و سختی کشیدنها رو تحمل کنیم هر چند کم کم تحمل میکنیم و شاید ظالم هم میشیم.. ولی من و تو دلتنگ کجا هستیم و مثل اون بچه بهونه کی و کجا رو میگیریم ؟؟؟

چشمهاتو که میبندی انگار میخوای این دنیا ، این پادگان ، این آموزشگاه طاقت فرسا با درسهای سخت و سنگین رو نبینی .. میخوای بری تو عالم خاطراتت . گذشته ت .. کجا بودی؟ به مغزت فشار میاری .. کی منو لوس کرده بود ؟ کی اینقدر احترامم رو نگه داشته بود؟ کی منو اینطور بار آورد؟ کی جز مهر و محبت چیزی ازش ندیدم؟ حتی وقتی به دنیا اومدم تا چند سال منو دست پدر مادری سپرد که باز هم همون روشش رو ادامه بدن و یکمرتبه منو از مهر و محبت جدا نکرد ...

خدا؟

نه ...

چرا نه؟

خدا؟؟؟؟

چه غباری روی این اسم نشسته. چه بد برداشتی ازش کردی . تو که فقط وقت مشکلاتت یادش میکردی تازه قبلشم میگفتی چرا اینقدر خدا با من بده هر چی مصیبته سر من نازل میکنه .

چرا با هر بار تکرار کردن این اسم اون حس دلتنگیت شدیدتر میشه؟!

بشکن ! بگو دلت براش تنگ شده . به زبون بیار که هوای خودشو کردی . بگو که نیاز داری به مهر و محبتش به آرامشی که تو حرفاش هست تو توجهش هست. ازش بخواه دیگه تو رو اینقدر اینور اونور سرگردون رها نکنه . برای خودش انتخابت کنه . بگو خسته شدی .. خیلی خسته شدی دیگه میخوای به جایی که باید برسی برسی میخوای آروم بگیری از اینهمه اضطراب تشویش دو دلی شکست خوردن ناراحت شدن خســـــــــته شدی

دلم شدید بهونه گرفته و تنگ شده ...

این مطلب زیبا رو از وبلاگ " محرم  " نوشتم که امیدوارم ایشون ناراحت www.mohrem.com نشن .در هر حال اگه بخوان پاکش می کنم.. 

شاد باشین


 نوشته شده توسط میثاق در یکشنبه 85/6/5 و ساعت 12:17 صبح | نظرات دیگران()

  سلام به همه ی شما خوبان :

 * دوستای خوبم ! امروز روز جمعه و متعلق به مولامون...... از همتون خواهش می کنم واسه ظهور و تعجیل در امر فرجشون دعا کنین.

 

 *ما در رسیدگی به شما کوتاهی نمی کنیم ، و یادتان از خاطرمان نمیرود.*

"حضرت صاحب الامر (عج)"

اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم تعرف نبیک...

خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر تو را نسناشمزسولت را نخواهم شناخت.

اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک...

خدایا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول تو را نشناسم حجتت را نخواهم شناخت.

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی ...

خدایا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول تو را نشناسم از دینم گمراه خواهم شد.

.....مولای من ! آقای من ! به امید روزی که تو ما را ببینی و ما تو را !.

 * برای سلامتی و ظهور و تعجیل در امر فرجشون یه صلوات بفرستین.

     در پناه لطف اماممون .


 نوشته شده توسط میثاق در جمعه 85/6/3 و ساعت 5:14 صبح | نظرات دیگران()

هرگز تسلیم نشو،هر روز معجزه تازه ای اتفاق می افتد...
هیچ فرصتی را برای ابراز محبت از دست نده
گوش کردن یاد بگیر.فرصت ها گاه با صدای آهسته در می زنند
برای همه کسانی که از دست رنج خود ارتزاق می کنند- هر قدر هم کارشان پیش پا افتاده باشد-احترام قائل باش
مردم دار باش- هرگز کسی را عمدا از خود نرنجان
نگو وقت نداری.تودقیقا همان تعداد ساعت در در روز را در اختیار داری که پاستور، میکل آنژ،مادر ترزا،هلن کلر،لئوناردو داوینچی،توماس جفرسون،و آلبرت اینشتین در اختیار دارد
هرگز امید را از کسی سلب نکن، شاید این تنها چیزی باشدکه دارد
وقتت را تلف ماتم گرفتن برای اشتباهات گذشته نکن،از آنها درس بگیرو بگذر.

 شاد باشین.:-)) 


 نوشته شده توسط میثاق در جمعه 85/6/3 و ساعت 4:50 صبح | نظرات دیگران()

از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد،
خدا گفت: نه!
رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی
.
از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد،

خدا گفت: نه!
شکیبایی زاده رنج و سختی است
.
شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است
.
از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،

خدا گفت: نه!
من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری
.
از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد،

خدا گفت: نه!
رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند
.
از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،

خدا گفت: نه!
بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی
.
من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه
.
من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری
.
از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند
.
و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم


 نوشته شده توسط میثاق در جمعه 85/6/3 و ساعت 4:24 صبح | نظرات دیگران()
   1   2   3      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 45175
فهرست موضوعی یادداشت ها
جستجو در صفحه

خبر نامه